حالم از همه چی داره بهم میخوره.همه چیز سر جنگ داره.همه چیز تهدید امیزه.اگه سرت باندازی پایین و کار خودت بکنی باز بهت گیر میدن باز از یه جایی یه چیزی میخوره تو سرت.انگار همیشه باید توپت پر باشه تا کسی کاری به کارت نداشته باشه.از گرگ بودن بدم میاد.
عشق برام همیشه نرم بوده ولی روزهایی خارهای تیزش تو دلم نشسته اما بازمنتش داشتم چون بدون اون هیچی نیستم.ولی خدایا تحمل این نیشترها برام سخته
آخ گفتی.انگار همینکه کمی می کشی کنار بدتر میشه.همیشه باید گاردت بسته باشه.پس کی ؟....